بیا که بی تو کویری ترین گل دردم


برای وصف دو چشمت ترانه می خواهم

برای مستی شامم بهانه می خواهم

بخون مرا که به ناز تو جان خود بدهم

به یک اشاره ی چشمت نشانه می خواهم

تو سوخته ای با نگاه تار و پود مرا

برای شعله وری ها زبانه می خواهم

بیا که بی تو کویریترین گل دردم

برای رویش عشقم جوانه می خواهم

بیا و سینه ی آرامشم بهاری کن

که لحظه لحظه ی ناب از زمانه می خواهم

خدمت به خلق


http://3nasl.com/UserFiles/Contents/2171896/1.jpg

چرا مادرمان را دوست داریم ؟


چرا مادرمان را دوست داریم ؟



     
  
چون ما را با درد بدنیا می‌آورد و
بلافاصله با لبخند می‌پذیرند

 
 
چون شیرشیشه را قبل از اینكه توی حلق
 ما  بریزند ، پشت دستشان می‌ریزند 
 

چون وقتی تب می‌کنیم، آن‌ها هم عرق می‌ریزند
     
 
چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر
 و ذکرش این است که مبادا فروشندگان
 بی انصاف سر طفل معصومش را
 کلاه گذاشته باشند
  
 
چون شبهای امتحان و کنکور پابه ‌پای ما کم
می‌خوابد اما کسی نیست که برایش قهوه
بیاورد و میوه پوست بکند 

 
به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما،
گریه می‌کند و نذر می کند و پوتین‌هایمان
 را در هر مرخصی واکس می‌زند

 
چون وقتی شب عروسی ما داماد ازش خداحافظی
میكند با چشمانی پر از اشك سفارشمان را میكند
ما را به داماد می سپارد

 
چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب
 به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند
 که واقعا باور می‌کنیم شاخ غول شکانده‌ایم

 
چون موقع مطالعه عینک می‌زند و پنج دقیقۀ
بعد در حالیكه عینكش به چشمش است
میپرسد:این عینك منو ندیدین؟ 

 
چون هیچوقت یادشان نمی‌رود که از کدام غذا 
بدمان می‌آید و عاشق كدام غذاییم ،حتی وقتی
که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار
را با هم بخوریم

 
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است
كه وای بچم خسته شد بسكه مریض داری كرد

 
و چون هروقت باهاش بد حرف میزنیم و دلش
 رو برای هزارمین بار میشكنیم،چند روز بعد 
 همه رو از دلش میریزه بیرون  وخودش رو
 گول میزنه كه :‌بخشش از بزرگانه  

 چون مادرند

تقدیمی از سر مهر به همه مادران مهربون و فداکار

"جملات زیبا و تاثیرگذار"


"جملات زیبا و تاثیرگذار"
زخمی بر پهلویم است ، روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همه گمان
می کنند که می رقصم . . . (دکتر شریعتی
)

فرصت ناراحت کردن دیگران در هر روز صدها بار به دست می آید و فرصت خوشحال کردن در هر سال، یک بار(فرانسوا ولتر)


اگرسخن نقره باشد، خاموشی چون زر پربهاست.( لقمان)


آنکه با زندگی می سازد، زندگی را می بازد! با زندگی نساز، زندگی را بساز.( اهورا )


پیش از آنکه بالا رفتن از نردبان موفقیت را شروع کنید، ابتدا مطمئن شوید که نردبان را به ساختمانی مناسب تکیه داده اید.( استفن کافی)